شفافیت تهی و شفافیت روان در معماری داخلی

    شفافيت تهي و شفافيت روان در معماري داخلي

 

  نوشته: بهاره حدادي

 

چكيده:معماري به فضا هويت مي بخشد.نمايش مفاهيم و معاني هستي شناسي فضا، به عوامل زيادي بستگي دارد.حتي امكان دارد يك پديده و كيفيت ثابت،در زمانهاي مختلف پيامدهاي بصري و ذهني متفاوتي داشته باشد.آنچه در اين مقاله به آن اشاره مي شود، ويژگي شفافيت است.پس از توضيح مختصري دربارة فضا و عناصر آن، به تاْثير شفافيت بر جدارههاي داخلي مي پردازم.شفافيت و هدف از بكارگيري آن در دو سبك معماري اسلامي و معماري مدرن مورد كنكاش قرار مي گيرد.در نهايت به تمايزات بين برون افكني هاي عيني و ذهني اين ويژگي مي رسيم.

 

مقدمه اي بر فضاي معماري و عناصر آن:

موضوع و جوهر اصلي معماري ، فضايي است كه توسط سطوح و عناصر عمودي و افقي به وجود مي آيد.ماهيت اين فضاي معماري ، روحي است كه به طريقي ويژه جلوه نمايي مي كند و معماري موفق، تواناي خلق فضاهايي را دارد كه روحي در آن جاري است كه كاشانة الهامها خواهد بود.از طرفي ديگر، فضاي معماري شامل روابط ميان شناسه ها، سطوح، حد و مرزهااست.كيفيت و كميت محدوده ها كه همان عناصر تعريف فضا هستند، به گونه اي باعث تبيين و تعبير چگونگي رابطة انسان و طبيعت، درون و بيرون مي شوند.انسان در تقابل با روابط عناصر فضا كه عبارتند از كف، ديوار، سقف به تفسير دو محدودة اصلي فضاي داخل و خارج دست مي يابد.

چگونگي تركيب عناصر و سطوح افقي و عمودي در جهت ساختن فضاهاي مطلوبي كه نياز انسان را برآورده خواهد كرد، بسيار اهميت دارد.با توجه به نقش بسزايي كه اين عناصر(كف، ديوار، سقف)در كيفيت و كميت فضاي معماري دارند، به توضيح مختصري در باب ويژگيهايشان مي پردازم.

در معماري تفاوتهاي بنياديني بين كف، ديوارها و سقف وجود دارد.تمايزاتي  كه در واقع استقرار فضاهاي خاص در دل فضا به شمار مي آيند.

كف بيش از هر چيز در بردارندة مفهوم عملي – كاربردي است.قاعدةكلي اين است كه كف افقي باشد تا چند عملكردي بودن و امكان حركت  فراهم و تضمين گردد.

ديوار و سازةعمودي، حضورشان براي هدايت حركت، تحمل بار سقف، احاطه و محصور كردن فعاليتهاي انسان و جدا ساختن فضاي داخل و خارج است.نكته اي كه در اينجا حائز اهميت است، نقش ديوار در تاْثير و نفوذ دو فضاي داخل و خارج بر همديگر است.هر گونه تغيير و تحول و ابتكار عملي كه در ساختار مرز داخل و خارج شكل مي گيرد، باعث تجلي هويت فضاي داخل در تعامل با خارج مي گردد.

سقف در واقع قرينة مكمل كف است كه نقش سرپناه دارد.البته در بسياري از موقعيتها مي تواند در بر دارندة مفاهيم و معاني فرا طبيعي تري هم باشند.اين عنصر باعث جداسازي خارج و فضاي داخل مي شوند.اين دوگانگي بين درون و بيرون مبناي هر گونه ادراك فضاست.نوع اين ارتباط بيش از هر چيز تابع نوع روزنه هاي فضاي داخل از يكسو و رابطة فضايي بين جداره ها از سوي ديگر است.

پس از بيان پيشينه اي از فضا و عناصر تشكيل دهندة آن، اينك به بررسي مقولة اصلي مي پردازم.

شفافيت چيست؟ تعبير و تفاسيري كه از كاربرد شفافيت در فضا ،در ذهن انسان تداعي مي گردد چيست،آيا شفافيت همواره مفهومي ثابت در معماريهي مختلف داشته است؟آنچه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته، شفافيت به عنوان يك ويژگي بكار گرفته شده در ساختار فضا و مرز بين داخل و خارج است.بطور كلي مي توان گفت كه شفافيت و گسترش حوزة ديد، جهت فراهم كردن حركت است.گاهي حركت فيزيكي و بصري است و گاه حركت معنوي و ذهني است.ركن اصلي اين مفهوم ، در امكان و قابليت ديد از ورا است و اين سبب مي شود كه ريشة اين بحث به مفاهيمي همچون ارتباط درون و برون، تداوم، يكپارچگي و سبكي و سرانجام به نورانيت برسد.

با مقايسة هدف و چگونگي كاربرد شفافيت در معماري ادوار مختلف، برداشتهاي نا همگوني كه از آن وجود دارد ،پي مي بريم.در طي اين مقاله شفافيت را در دو سبك معماري اسلامي و معماري مدرن بررسي مي كنيم.

 

 

شفافيت تهي درمعماري اسلامي :

فضاي خاي در هنر اسلامي يكي از مهمترين ثمرات مستقيم اصل متافيزيكي توحيد در هنر است.هنر اسلامي همواره در پي آن بوده است تا فضايي بيافريند كه در آن سرشت موقت و گذراي اشيا مادي تاْكيد شود و تهي بودن اشيا مورد توجه قرار مي گيرد.اما اگر قرار بود، اشيا و المانها به كلي غير واقعي و مطلقاً هيچ باشند، در آن صورت اصولاً شيئي وجود پيدا نمي كرد.واقعيت امر در تماميت خود ،در بردارندة جنبة وهمي اشيا، اشيا به مثابه بازتابها و مظاهر مثبت مراتب عالي تر هستي، و نيز خود حقيقت مطلق است.شيء است كه فضاي اطراف خود را تعريف مي كندو به اين فضا معنا و هدف خاصش را مي بخشد.در معماري اسلامي فضا حس منفي دارد.فضا نه با شيء مثبت بلكه با عدم حضور جسمانيت يا ماديت تعريف مي شود.اين هم جنبة ديگري از فضاي خالي، يا به بياني بهتر فضاي منفي است.فضاي منفي و فرم مثبت به طور برابر نقشي اساسي دارند.فضا مترادف با غياب جسمانيت است.بنابراين فضاي خالي ، چه در هنرو چه در معماري اسلامي ، از طريق شفاف كردن ماده و آشكار كردن سرشت فاني آن و در عين حال در آميختن حضور الهي با اشكال مادي، نقشي مثبت ايفا مي كند.كساني كه با حكمت هنر اسلامي آشنايي يشتري دارند،شفافيت را گستردگي ديد مي دانند، ولي اصلي ترين ديد انسان را ديد معنوي و باطني او مي دانند و به اين ترتيب ، شفافيت در نزد آنان ، امكان نفوذ از ظاهر آن اثر به باطن و محتواي آن، با تجلي ملكوت عالم در موجوديت مادي آن است.

شفافيت يك مفهوم وسيع است كه اصوليهمچون نمادپردازي در پرتو آن قرار مي گيرند.بنابراين در يك دسته بندي كلي ، شفافيت يا به تعبير بهتر دل انگيزي فضاي معماري در دوران اسلامي داراي دو ويژگي اصلي است.يكي كاهش از جرم و تودة ساختمان و افزايش فضاي خالي آن، ديگري استفاده از مواد و مصالح، با شگردهاي گوناگون به ياري نور و بازتاب آن و نقوش و بافت و رنگ و خط و روش ديگري است.در حقيقت استفتده از شفافيت در معماري اسلامي ، تقليل معماري به خلاْ واقعي است.شفافيت سنگيني تودة ساختمان را به سبكي معنوي اوج مي دهد.

 

 

شفافيت روان در معماري مدرن:

يكي از قوي ترين عقايد رايج در معماري قرن بيستم، لزوم تداوم بين داخل و خارج و اين كه فضاي خارج بايستي بيانگر داخل باشد،بوده است.پيامد معماري مدرن، فضاي سيالي است كه معماري آن متشكل از سطوح افقي و قائم است.استقلال بصري اين سطوح آزاد به وسيلة اتصالهايي از صفحات شيشه اي امكان پذير گشت، به طوري كه پنجره ها از حالت سوراخهايي در ديوار ، خارج شده و در عوض به وقفه هايي در ديوار تبديل شدند،تا از نقطة بصري عناصر مثبتي در داخل ساختمان تلقي نشوند.از همان دمي كه عنصر تعريف شدةمهمي چون ديوار ، سقف و كف به دو يا چند فضا تعلق مي گيرند،سبب پيوستگي يا تداوم يك فضا به فضاي ديگر مي شوند.بدين ترتيب سطحي كه فضايي را از فضاي ديگر جدا مي كند، از ارزش و عظمت پيشين مي افتد.سطوح داخلي و خارجي به صورت پديده هاي احساسي در مي آيند.مانند رنگها و اشكالي كه از دل طبيعت بر ديواره هاي داخل مرتعش مي شوندو در فضا نوسان مي كنند.بدنه هاي صلب و شفاف در فضا به حيات خود ادامه مي دهند و ابعاد فضا به حد واسطي ،براي انتقال اطلاعات داخل و خارج تبديل مي شوند.كمال اين معماري در جستجو كردن فضاي خنثي ، همگن و بدون پرسپكتيو و بسيار شفافي كه گذراست نهفته است.به طوري كه مرز بين داخل و خارج ، وضوح خود را از دست داد وبه مرزي مبهم و پيچيده تبديل شد.انفجا محصوريت معماري داخلي، دوگانگي بين درون و بيرون را لغو كرد.معماري مدرن ديوارها را گشود و به فضاهاي درون و بيرون ، امكان جريان در يكديگر را داد.ميس وان دروهه مي گويد: احساس جاافتادگي فضاها ، اين نياز را به وجود مي آوردكه در درون صحبت از بيرون باشد و بيرون نيز خود را به درون كشاند، اينك داخل و خارج مي توانند يكي شوند.معماري داخلي ، به صورت فضاهاي در هم تنيدة تصاوير بيرون و درون شكل مي گيرد.بعدها ، در اين معماري ناماديت غالب شد،ديوارها با از دست دادن ثبات خود، ماده زدايي شدند.ناماديت اساساً با شفافيت بيان مي شود.در واقع بيان شفافيت هم به معناي استفاده از مصالح شفاف است،هم به نمايش در آوردن اجزاي داخل و خارج، در نهايت فضاي داخل با فضاي خارج به تكامل تدريجي مي رسد.معماري داخل متاْثر از پديدة شفافيت، حاصل محو شدن و ظهور دوباره و تكه تكة هر يك از سطوح در پشت سطحي ديگر است.

 

 

 

 

تمايزات بين شفافيت در معماري مدرن و معماري اسلامي:

گسترش حوزة ديد(شفافيت)پيامدهاي مفهومي و بصري زيادي رادر معماري داخلي سبب مي شود.معماري انديشة جاري در زمان حال است كه به صورت فضا منجمد گشته و فرهنگ مخطبين را مي سازد.مردم هر دوره متناسب با همان زمان مي انديشند،زندگي مي كنند و معماري را شكل مي دهند.تفاوتهاي بنياديني كه در دوره هاي متفاوت و سبكهاي مختلف وجود داشته، باعث برداشتهاي گوناگوني از يك مفهوم ثابت شده است.يكي از اين مسائل شفافيت است.شفاف نمودن جداره هاي داخلي ، در سبكهاي مختلف معماري با اهداف و شيوه هاي متفاوتي ، مخاطب را در گير خود مي سازد.در نهايت برون افكني هاي مفهومي متمايز خلق مي گردد.

سياليت(گسترش حوزة حركت)در معماري اسلامي ، جهت غنا بخشيدن به منظره اي است كه نمي توان آن را در قالب محدود و در تماميت تفسير كرد.اين فضا داراي پيام از پديده اي است كه پديدة ديگري در درون خود دارد و حركت به سوي آن حركت به سوي فضايي است،با كليت و جامعيت گسترده.حركتي كه معناي آن،ارتقاء جوهرة معماري از كيفيت مادي به كيفيت روحاني است.در جسورانه ترين پيام معماري مدرن، فضاي روان و سيال مي باشد، كه براي دستيابي به پيوستگي داخل و خارج به كار مي رود.يعني شفافيت خالق پويايي و حركت فضاي داخل به بيرون و فضاي خارج به درون است.بر خلاف سياليت معماري اسلامي كه يك حركت روحاني و معنوي است،پويايي و حركت معماري مدرن ، بصري و فيزيكي است.

گسترش در معماري ، ايده هاي شكل دهنده اي هستند كه مبحث عمدة آن روي الگوي تغييري ، كه بين يك وضعيت و و ضعيت ديگر وجود دارد، متمركز مي شود.شفافيت به عنوان يك الگوي تغيي حالت،گاه با واسطه و گاه مستقل و بي واسطه است.در معماري اسلامي ، ساختمان همچون يك پل يا يك رابط، بين تفتوتهاي معنوي زمينه به نظر مي رسد.شفافيت به عنوان يك ايدة شكل دهنده به كار مي رودع تا اطراف زمينه اي كه ساختمان در آن وجود دارد را به يك حالت معنوي خاصي درآورد، كه با مقداري تجريد همراه است.در جداره هاي شفاف ساختمان، نشانه و اشاره اي برتي تعديل كردن فرم وجود داردتا بتواند، حالتهايروحاني را منعكس سازد.در حالي كه در معماري مدرن، شفافيت گسترش محدودي است كه يك صفت تغيير مي كند، بدون اينكه فرم دگرگون شود، يك تغيير بيواسطه، از باز به بسته، داخل به خارج و ...هر نموي بين حالتهاي كرانه اي تغيير حالت( به عنوان مثال از داخل به خارج)چيز ديگري را تداعي مي كند، آن هم زنجيره اي از اطلاعات و طبيعت بيرون ساختمان است .شفافيت در معماري اسلامي ، با كم كردن سنگيني تودة ساختمان،به درون ساختمان به عنوان ماْمني ، براي تاْكيد بر اصالت فضاي منفي داخلي گرايش دارد ( درونگرا).به كالبدي ترين ردة مفهومي اصل وحدت، مربوط به فضاي معماري توجه دارد.وحدت تنها يك ويژگي فضايي نيست، بلكه صفتي است كه بر كل جداره هاي شفاف و متخلخل چيره مي شود و به عميق ترين معناي وحدت ، يعني وحدت الهي اشاره دارد.چرا كه خداوند باطن همة هستي است، وحدتي بسيط داردكه در همة عالم متجلي است(باطن گرا)شفافيت در معماري اسلامي با فضا مرتبط است، سكونت پذير است و موجب مي شود ، بيننده در ادراك نماديني كه از فضا خلق مي كند، فضا را تصرف كند.در حالي كه معماري مدرن،جداره ها را بي پروا بر مخاطبين بيرون و درون مي نماياند و با در هم تنيدگي ظريف سطوح شفاف و آئينه وار، خصلتي تحرك پذير به فضا مي بخشد.وقتي سطوح محدودكننده با شيشه ها پوشش مي يابد، فضا از نظر فيزيكي تقسيم شده است، در حالي كه از نظر بصري تداوم خود را حفظ مي كند. تعدد تصاوير مكاني در بيرون و داخل به وجود مي آيدو هر بيننده به نوبة خود خالق يك سري معاني ، از يك مكان خاص خواهد بود(كثرت گرا).

معناگرايي و باطن بيني كه در شفافيت معماري اسلامي ديده مي شود، به صورت كالبدگرايي و ظاهر بيني در معماري مدرن جلوه نمايي مي كند.

ابهام به عنوان يك ويژگي قادر به خلق تنشي ميان محل استقرار ناظر و محدوده هاي فضا است كه، به نوعي بازتوليد جهاني مي انجامد،به عنوان پلي بين واقع و غير واقع.معمار با بكارگيري شفافيت در معماري اسلامي ، اختلاف بين واقعيت فيزيكي و اثر رواني آن را به عنوان ريشة هنر تجريدي استفاده مي كند.نمادگرايي مفهومي و مبهم در شفافيت اسلامي ، مظهر و تجليات صفات و اسماء الهي تلقي مي گردد.در حالي كه ديواره هاي شفاف و منعكس كنندة سبب مي شوند، ادراك همزمانتركيبي از سطوح و تصاويرپشت سر هم، جدالها و ترديدهايي را براي بيننده به وجود بياورد.در حقيقت ابهام در معماري مدرن، تجمع باارزش تاْثيرهاي هنرمندانه اي است كه باعث ايجاد كيفيتي به نام كشش مي گردد.

با توجه به اينكه انتقال مفاهيم روان شناختي محيطي نسبت مستقيم با فرم و كالبد دارد،متمايز بودن نحوة بكارگيري كيفيت و ويژگي شفافيت در معماري باعث شكل گيري محرك هاي بصري و فكري متفاوت مي گردد.انتقال معاني در معماري شفاف و روان مدرن، صريح و اشاري است.در حالي كه شفافيت اسلامي ، معاني اصلي و معنوي را همراه با مفاهيم ديگر يه صورت ضمني و التزامي در ساختار ذهني مخاطب تداعي مي كند.

نتيجه:جهت نتيجه گيري كلي به جدولي از كيفيات گوناگون شفافيت در دوسبك معماري اسلامي و معماري مدرن اكتفا مي كنيم.

 

 

 

معماری اسلامي

معماري مدرن

شفافيت تهي

شفافيت روان

كاهش جرم تودة ساختمان

انتقال اطلاعات داخل و خارج

سياليت ذهني و معنوي

سياليت بصري و فيزيكي

گسترش با واسطه

گسترش مستقيم

سكونت پذير

تحرك پذير

درونگرا و متمركز

برونگرا و مركز گريز

وحدت گرا

كثرت گرا

معاني ضمني

معاني صريح

معناگرا

كالبدگرا

باطن بين

ظاهر بين

ابهام تجريدي

ابهام كششي

 

 

 

منابع:

1)پرستيننزا پروگليسي،لوييجي،فرامعماري،ترجمه:جودت،محمدرضا،نشر توسعه

2)نصر،سيد حسين،معرفت و معنويت،ترجمه:رحمتي،انشاءا...،دفتر پژوهش و نشر سهروردي

3)ستاري،جلال،رمزانديشي و هنر قدسي، نشر مركز

4)نصر،سيد حسين،اهميت فضاي خالي در هنر معماري اسلامي

5)فون مايس،پي ير،نگاهي به مباني معماري از فرم تا مكان ، ترجمه: آيوازيان  ، سيمون ،انتشارات دانشگاه تهران

6)لنگ،جان،آفرينش نظريه معماري،ترجمه:عيني فر،علي رضا،انشارات دانشگاه تهران

 

7)http:// shenashil.persianblog.com

8)www.mums.ac.ir

9) http:// mehreparse.mihanblog.com