معماری ماندگار در قرن 21

معماري ماندگار در قرن 21

نويسنده: بهاره حدادي

Bhr_architecture61@yahoo.com

 

چكيده: مواردي كه در اين مقاله بررسي مي شود، شامل برخي از تكنيك‌هاي جديد صرفه‌جويي در منابع انرژي است، كه بهره‌مندي هرچه بيشتر فضاها از اين موارد، باعث افزايش ارزش و اهميت اثر معماري مي‌گردد.

در زمينه طراحي پايدار و سازگار با محيط، معماران مي‌توانند روشها و شيوه‌هايي از طراحي را به كار گيرند كه از جستجو، كنكاش در مسائل مطرح در زمينه‌هاي زيست‌محيطي حاصل مي‌گردد. طراحي هوشمندانه و خلاقانه معماري مي‌تواند اهداف درازمدت اكولوژيستي را برآورده كند.

 

مقدمه:

انسان به واسطه معماري همواره در پي شكل‌دهي و آفرينش فضاهايي براي تداوم زندگي با حصول كيفيات و كميات مطلوب است. اما اين كه چگونه و در كجا مي‌توان به چنين توقعات دست يافت كه در نهايت به ادامه حيات بيانجامد نياز به شناخت محيط پيرامون و معماري شكل‌گرفته در آن دارد. محيط زيست يك معامله پاياپاي بين اجزاء موجودات زنده، جمعيت‌ها و گونه‌ها و چرخه‌هاي مواد غذايي و اكولوژيكي را با صفاتي همچون ترميم‌پذيري و سالم‌پذيري، سالم‌سازي و يكپارچگي را در خود فرا مي‌گيرد.

و از طرفي، طرح معماري همچون جزئي زنده در آن (محيط زيست) متولد مي‌گردد و در ارتباطي تنگاتنگ با پيرامون به حيات و زندگي‌اش ادامه مي‌دهد. در واقع محيط زيست همچون مادري است كه طرح معماري همچون فرزندي در آغوش او به فعاليت و پويايي مي‌پردازد. به پاس اين مهر بي‌شائبه محيط زيست لازم است كه بشر بالاخص طراحان و معماران چالش‌هاي جديد فلسفي و حياتي را مد نظر قرار دهند و مجموعه‌اي پويا و فراتر از زمان را خلق كنند كه از محو و از بين بردن محيط پيرامون مجموعه جلوگيري كند.

اين وظيفه خطير معماري، مراقبت و نگهداري شهروندان را مي‌طلبد و اين نيازمند القاء آگاهي جمعي در مورد كيفيات فضايي و نيازمندي‌هايي چنين فضاهايي است تا بتوان چشم‌اندازها و اهداف جديدي را در پي آفرينش فضا به وجود بياوريم تا معماري بتواند در پايداري محيط و اجتماع سهيم باشد.

 

پديده هاي پايدار اكولوژيكي:

قبل از هر چيزي لازم است به تعريف معيني از پايداري برسيم. پايدار يعني باثبات، بادوام، يعني چيزي كه با گذشت زمان برقرار مي‌ماند. پايداري پديده‌هاي

پايدار ناشي از دوام الگو، روش يا سيستم اين پديده‌ها در طي زمان طولاني است. يعني در اين حالت، خود اصل پديده با تمام ويژگي‌هاي مادي و غيرمادي‌اش نمي‌ماند بلكه در هر دوره بر اساس الگويي واحد و باثبات تكرار مي‌يابد . از اين طريق تداوم مي‌يابد و در اين تكرار و بازتكرار خود را اصلاح مي‌كند و در هر دوره سعي در هماهنگي هرچه بيشتر با شرايط پيراموني را دارد.

در ديدگاه زيست‌محيطي به قضيه پايداري، صرفاً پايداري نظام‌هاي اكولوژيكي و رابطه بين موجودات آن با بسترهاي طبيعي و مصنوع در نظر گرفته مي‌شود. شرط اوليه پايا ماندن اكوسيستم، حفظ يكپارچگي و تماميت آن است، چرا كه در اين حالت مي‌تواند فشارهايي را كه از سوي بشر به آن وارد شده است را جبران نمايد و از لحاظ زيستي پويا و مواده باقي بماند. در طراحي اكولوژيكي، معمار به طبيعت به عنوان سيستم فعال و زنده مي‌نگرد و محيط مصنوع را وابسته به آن مي‌پندارد، كه اين ارتباط و وابستگي را مي‌توان پيوستگي و آميزش بي‌مرز اين دو محيط دانست، و همين نگرش و جهت‌يابي زيست‌محيطي باعث شكل‌گيري اساس طراحي پايدار شده است، اساسي كه درك ارتباط اجزاي زنده و غيرزنده محيط را مي‌طلبد.

البته بايد خاطرنشان كرد كه درك تعاملات بين زنده و غيرزنده، مصنوعي و طبيعي، به صورت موضوع پيچيده‌اي مورد توجه اكثر طراحان و متخصصان قرار گرفته است، اما پيچيدگي سيستم‌ها و روندهاي طبيعي و تعاملات آن با مصنوع ساخته بشر نبايد ما از شناختن اصول آنها باز دارد. زيرا تا زماني كه نتوانيم بر چنين موضوع مهمي احاطه پيدا كنيم، در حفظ يكپارچگي و ماندگاري شبكه‌هاي زنده محيط و در هم آميخته با سيستم‌هاي مصنوع ناتوان خواهيم ماند و بايد علاوه بر شناخت آنها، روابط دوطرفه سيستمهاي طبيعي را با فضاهاي معماري و انساني به جاودانگي نزديك كنيم و با رويكردي خلاقانه و اصلاح‌طلبانه به كنكاش و حل چالشهاي بغرنج بشر در قرن حاضر بپردازيم.

از طرفي ديگر، بايد اين نكته را مد نظر قرار دهيم كه براي طراحي حساس نسبت به محيط زيست نياز به دگرگوني انديشه‌هاي ارتباطي داريم، در اين ميان پايداري از آن فضاهايي است كه تداوم فرهنگي را ارتقاء بخشيده و به بقاء و پايداري مخاطبين نيز كمك مي‌كند و زمينه رشد فردي آنها را فراهم آورده و يا تقويت نمايد و بر حس ارتباط در زمان و مكان بيافزايد. پس لازم است كه براي پايداري فضاهاي شهري و انساني علاوه بر خصوصيات اكولوژيكي، خصوصياتي نظير ارزشها، فرهنگ، شعور، تغييرات و تصورات ذهني، ابداع و اطلاعات را نيز افزود. چنين خصوصيات و نيازمندهايي است كه اهداف طراحي اكولوژيكي را در قرن 21 پي‌ريزي مي‌كند كه به بررسي آن مي‌پردازيم.

 

 

معماري پايدار، معماري زيست فرآيندي:

به بياني دقيق‌تر طراحي پايدار مشاركتي سودمند و مولد با طبيعت دانست، و خط‌مشي هوشمندانه و اكولوژيكي در معماري و صنعت محسوب مي‌گردد كه مصالح ساختمانها و ساير طرحهاي سكونتي كاملاً سالم و قابل تجديد را مي‌آفريند كه بر خلاف طراحي‌هاي گذشته، سيستم‌هاي بشري را همچون چرخة تغذيه مي‌پندارد كه در آن هر جزئي مي‌تواند حيات را تقويت و تجديد كند، و به عنوان منابع بيولوژيكي، عاملي بر پايداري تقويت بعد از مصرف باشد.

اين شيوة طراحي، بر طبق يك پرتو كل و زمينه علمي، براي تأمين رفاه و عناصر سال، اهميت كاربردي مصنوعات را به حد اعلي مي‌رساند و در پاسخ به ساختار فيزيكي و فرهنگي و ساير زمينه‌هاي مطرح شده، مجموعه‌اي از ساختمانها و ساختارها را خلق مي‌كند كه حوزه‌هاي متفاوت اقتصادي و اجتماعي و ارزشهاي اكولوژيكي را در جوامع بشري توسعه و تغيير مي‌دهد.

بر اين اساس مصنوعات پيشرفته بشري و طرحهاي جديد معماري با توسعه اقتصاد جهاني گسترش مي‌يابد و تعامل دو‌طرفه معماري و فن‌آوري را به سوي رشدي همه‌جانبه، سوق مي‌دهند و از شكل‌گيري محيط‌هاي خنثي و انعطاف‌پذير و بي‌مصرف جلوگيري مي‌كنند. طي روندي در حال افزايش سياستگذاران محيطي و سرمايه‌گذاران تجاري، و ساير سازمانهاي جهاني، بازدهي و راندمان مصالح و پايداري انرژي را بع عنوان عاملي تسكين‌دهنده در تنگناهاي معماري و عملكردي مي‌پذيرند و در سطحي وسيع، موضوعات توسعه پايدار، استفاده از انرژي و محيط‌گروي، اكنون در رأس برنامه بيشتر حكومت‌هاست. در مقياس شخصي، آگاهي محيطي فردي براي حمايت از مصرف‌كننده و ايجاد فضاي سالم و سبك‌هاي زندگي گوناگون همچنان رو به رشد است.

در طي دهه‌هاي آخر قرن بيستم آفرينش حداكثر به وسيله حداقل، به عنوان يك زمينه مهم كاركردي نقش مهمي را در كاهش اتلاف انرژيهاي اكولوژيكي ايفاء كرده است، اما براي رقابتهاي ترقي‌طلبانه در حال رشد كفايت نمي‌كند و با وجود تأييد مقاصد پيشرفت فناورانه، بيشتر به شكل جنبه انتقادي در تعامل بين محيط زيست و مصنوعات در آمده بود كه انتظار مي‌رود در قرن بيست‌ويكم، تغييرات جهاني به صورتي تكاملي‌تر به تلفيق آن با كاركردگرايي بپردازد.

اهداف اصلاح‌طلبانه اتحاديه اروپا در راستاي بازدهي انرژي و مصنوعات كوشش‌هايي ستودني براي بقاء سلامتي نوع بشر است. اما استفاده كمينه سوخت براي افزايش راندمان و انرژي حرارتي و يا حداقل استفاده مصالح در زمينه ساختمان‌سازي نمي‌تواند حركت ماهرانه‌اي براي نقاط ضعف معماري معاصر و صنعت باشد. بلكه به آساني مي‌تواند نكات منفي يك طراحي را كاهش دهد و نه اينكه از بين ببرد.

در نتيجه دسترسي به نكات ظريف و انديشمند اكولوژيكي مرحله جديدي در زمينه سلامتي جهان به وجود آمده است كه با تدابير و استراتژيهاي مفيدي تطبيق يافته است و بهتر مي‌تواند مسائل و مشكلات راكد و وابسته به ساختمان‌سازي و بازسازي را حل كند. اين استراتژي معماري را كه در تولد دوباره اكولوژي بشري، با تمام اثرات مثبتش دگرگون خواهد كرد و اين بار سيستم‌هاي مصنوع با هدف ترميم و نگهداري محيط‌هاي طبيعي ويران شده، طراحي مي‌شوند كه همين اكوسيستم‌هاي احياء شده يا ساخته شده، بسياري از نيازهاي مردم را مرتفع مي‌سازند. در پي نتايج اكولوژيستي گذشته، به همراه چشم‌اندازهاي جديد عقيدتي و عملي، حركتي روبه‌رو شد، به سوي تجديد و تقويت دوباره حيات بشري و معماري پايدار را شروع كرده‌ايم.

ادراك و شناختي را كه نسبت به پايداري و هماهنگي با طبيعت داريم و در معماري معاصر مرسوم شده است پس‌زمينه‌اي طولاني‌مدت دارد و انديشه‌اي تازه نيست. براي نمونه ژاپني‌ها در پي جستجوي دست‌يابي به فضاي داخلي مطلوب، استفاده كارآمد از انرژي و همچنين محيط زيست سالم جهاني، بار ديگر نظري به شيوه‌هاي كهن و تفكرات قديم درباره ساختمان افكنده‌اند.

در اين راستا، بيشتر از يك دهه است كه UNEP و ديگر شركت‌هاي بين‌المللي، براي تغيير اولويت‌هاي حكومتي، تجاري و معماري در جهت اجرايي صحيح و هماهنگ با عوامل طبيعي تلاش كرده‌اند. اما چگونه اين تأثيرات و نتايج مهم، منتهي به يك شيوه عملي و يك طراحي پايدار مي‌شود؟

 

بازيافت مصالح و كمينه گرايي در مصرفشان:

گزارشهاي رسيده از انجمن علمي و منابع جهاني، پروژه‌هاي اجرايي، روندي رو به رشد در مصرف انرژي و مصالح داشته‌اند كه در 50 سال آينده، اين جمعيت و آمار جهاني افزايش خواهد يافت. اين رويكرد مي‌تواند هشداري باشد بر اين مسئله كه با وجود فعاليتهاي بشري، نمي‌توان خطر كاهش و اتلاف منابع طبيعي و محيطي را رفع كرد. اما اگر صنعت و اقتصاد هم در همين زمينه گام بردارند، مي‌توان با بازيافت و عصاره‌گيري مجدد مصالح و منابع خطر محيطي را به زوال رسانيد.

مطالعات مشابه نشان مي‌دهد كه با وجود اين كه 25 سال از فعاليتها و عمليات بازيافت و دوباره مادي‌سازي مصالح در 5 كشور مقتدر اقتصاد جهاني، كه با رشد جمعيتي، آلودگي و اتلاف انرژي مواجه هستند، مي‌گذرد.

اما فقط در 10 سال گذشته، كشورها و ملت‌هاي اروپايي به نتايج مهمي در زمينه احياء تلفات و زايدات و پايداري حداقل شرايط حيات دست يافته‌اند.

بسيار بارز است كه ساختمان‌هاي ساخته شده كارآمد، مي‌تواند باعث از بين بردن اتلافات و كمينه‌گرايي در مصرف مصالح گردند. امروزه مصالحي كه در ساختمانهاي معاصر به كار مي‌روند بايد طراحي و دتايل‌هاي ويژه‌اي داشته باشند تا همگام با زمان و مكان، در سلامتي بشر مؤثر واقع شوند. به عنوان مثال به پلي‌وينيل‌كلرايد توجه كنيد. اين ماده تحت عنوان P.V.C شناخته شده است و متداول‌ترين متريال در ساختن درب و پنجره و پوشش نماي خارجي، كف‌پوش و عايقكاري‌ها و ... به كار مي‌رود. اكثر P.V.C‌ها، ساختار مولكولي‌شان شامل پلاستيك و فلزات سنگين سمي مانند كادميوم و سرب است، كه پلاستيك باعث اختلال در سيستم غدد ترشحي مي‌گردد و كادميوم هم به عنوان يك سرطان‌زا، و سرب به عنوان ماده مخدري براي اعصاب شناخته شده است. از چنين متريال‌هايي كه باعث اختلال در سيستم‌هاي طبيعي مي‌گردند و چرخه‌اي معيوب در پيرامون به وجود مي‌آورند كه مصرف آنها بايد براي كل زندگي و نسل‌هاي آتي متوقف گردد و ساختمان‌هاي جديد بايد از گونه‌ها و مصالح ملايم و سالم براي تعديل و ارتقاء زيست‌محيطي، بهره‌مند شوند.

اين اثرات مخرب را هرگز نمي‌توان ناديده گرفت. در آلمان بخشي از اعتبارات مالياتي را به عنوان پشتيباتي از افزايش راندمان انرژي

ساختمانها در نظر گرفته‌اند، چرا كه تحقيقات در اين كشور نشان داده است كه 42% كودكان 6 الي 7 ساله در اثر شرايط تهويه نامطلوب ساختمان مبتلا به آلرژي‌هاي سيستم تنفسي مي‌شوند.

ساختمانهايي كه به پيروي از اصول زيبايي‌شناسانه مدرنيسم طراحي شده‌اند همچون جعبه‌ها و مكعب‌هاي فلزي و شيشه‌اي در هواي آزاد به نظر مي‌آيند كه از ساير عوامل اكولوژيكي پيرامون جدا شده‌اند.

جيمز كستلر، معمار منتقد، اظهار داشته است كه ساختار اين ساختمان‌ها اصول صوري و كاربردي باوهاوس را القاء مي‌كند و مي‌گويد: ذات و باطن مستبدانه اين ساختمان‌ها، مكاني عاري از هرگونه تعلقات حسي، مفاهيم و معاني بصري و بشري، براي مخاطبين مي‌آفرينند.

 

مصالح هوشمند در معماري پايدار:

آيا اين ساختمان‌ها، هماني هستند كه ما مي‌طلبيم؟ آيا ما مي‌توانيم بهتر از آنها را خلق كنيم؟

مطمئناً ساختمان‌هايي كه به شيوة اكوتك ساخته مي‌شوند، مي‌توانند تأثيرات فرهنگي عميقي در جوامع بشري داشته باشند.

به همان اندازه كه متريال‌هاي نامناسب و مديريت ضعيف در اتلاف انرژي تأثيرگذار است، يك طراحي خنثي و تهي نيز به آن شدت مي‌بخشد. در مقابل طراحي سازگار با محيطي طبيعي بر يك سيستم و سيكل تغذيه و حيات مجدد پايه‌گذاري شده است كه در اين شيوه يا متريالي به هدر نمي‌رود. و با طراحي مدولار و منطبق بر يك الگوي مشخص در يك چرخة توليدي و احياء مجدد، از شروع تا پايان روند، در پي خلق ساختمان‌ها، ارتباطات بين سيستمهايي است كه تمام نقاط و تأثيرات مثبت را براي سلامت بشر و محيط زندگي انسان مي‌آفريند.

به عنوان مثال، ساختماني را تصور كنيد كه تجهيزات و مصالح هوشمندي در آن جاسازي شده باشد كه قادر به توليد اكسيژن و تجزيه يا از بين بردن دي‌اكسيد‌كربن باشد، نيتروژن هوا را ثابت نگه دارد و آب مصرفي را تصفيه و دوباره وارد چرخه مصرف كند. ساختماني كه بتواند محل سكونتي براي انواع گوناگون فضاها و كاربري‌ها باشد و از نور خورشيد در مصارف سوختي بنا استفاده كند.

و با تغيير هر فصل، شرايط و امكانات آن نيز براي بهره‌جويي بيشتر از انرژي‌هاي طبيعي تغيير كند. چنين ساختماني مي‌تواند فضايي بيافريند كه مختص يك سازمان و مكان مختص است. طراح و آرشيتكت با پي بردن به پروسه‌هاي طبيعي و فعل و انفعالات متقابل آن با حيات بشر، مي‌تواند بنايي را خلق كند كه زيبا و دل‌پسند، امن و احياء‌كننده باشد.

بنيان و فلسفة طراحي پايدار، در حال هدايت يك جنبش رو به رشد، با هدف گسترش و توسعة مصالح هوشمند و اطمينان‌بخش، توليدات و پروسه‌هاي توليدي است كه به معماري و صنعت اختصاصي پيدا مي‌كند. چنين سياستگذاري و روند توليداتي از جانب اكثر شركتهاي معتبر بين‌المللي پذيرفته شده است. كه مي‌توان به كمپاني BASF (كمپاني توليدات شيميايي) صنعت Shaw (سازنده انواع پوشش‌ها و روكش‌ها و فرشها و ...) اشاره كرد و يا تغييرات عملكردي جوامع بشري از جمله ايجاد استانداردهاي سخت حرارتي براي ساختمانها مانند BREEM در كشور انگلستان برچسب‌گذاري اكولوژيك روي مصالح ساختماني (بخصوص در كانادا و آلمان) را برشمرد.

 

 

 

با توجه به اينكه همة سيستم‌ها و ارگانيزم‌هاي طبيعي در سلامتي همديگر نقش دارند در نهايت به توسعه و بازيافت پروسه‌هاي طبيعي مي‌انجامد. اگر ارگانيزمي بميرد هدر نمي‌شود و در جايي ديگر انرژي براي تولد ارگانيزمي ديگر فراهم خواهد كرد.

و اين باعث بسته شده سيكل و چرخه زيستي طبيعت مي‌گردد، و تغذيه، نيرو، انرژي هرگز از بين نمي‌رود و تنها از صورتي به صورتي ديگر در مي‌آيد.

دريافت و ادراك سيستمهاي زيست‌محيطي به معماران و طراحان امكان بازشناختن مصالحي را فراهم مي‌كند كه بتواند نقش تغذيه‌كننده و دوباره تجديد‌شونده‌اي در متابوليزم طراحي شده معماري داشته باشند. چرخه زيست‌محيطي، متابوليزم‌هاي بيولوژيكي را در بر دارد. متابوليزم تكنيكي طراحي شده، نيز انعكاسي از همين جريان طبيعي است. به وسيله معين كردن تركيبات مطمئن و سودمند، طراحان و معماران مصالحي را طراحي و استفاده مي‌كنند كه همچون مغذي‌هاي بيولوژيكي، پازل طراحي را كامل مي‌كنند.

امروزه برخي از طراحان پيشرو، مصالح از جمله پوشش‌ها، منسوجات و مبلماني را مي‌سازند كه قابل تجزيه و تعمير هستند، كه در صورت مرمت نشدن تجزيه مي‌شوند و به ماده ديگري با كاربردي جديد تبديل مي‌‌كنند. و مي‌توانند منجر به توليد تركيبات جديد و متنوع گردند. وجود چنين مصالحي در پاسخ به جريانات انرژي محلي و زمينه‌هاي فرهنگي، مي‌تواند خالق سكونتگاههاي مانا و قابل تجديد در جوامع بشري باشد. با خلق ارتباطات و اصول جديد مصارف مصالح و انرژي و منابع، مصالح كارآمد اكولوژيكي جاي مصالح سمي و آلوده را مي‌گيرد تا اين چرخه عينيت‌بخشي دوباره مواد مختل نشود.

در چنين صنعتي، استفاده بالقوه تركيبات و مواد براي بازيافت و به كار افتادن دوباره در چرخه مصرف ارزش و اعتبار آنها را ارزيابي مي‌كند.

علاوه بر استفاده خلاقانه از چنين تركيباتي در صنعت و ساختمان‌سازي، مي‌توان با احياي مجدد بناهاي قديمي و مجهز كردن آنها با امكاناتي كه شرايط استفاده از انرژيهاي جاري در محيط را فراهم مي‌كند، از شكستن و آسيب‌پذيري اكوسيستم‌ها و منابع طبيعي جلوگيري كرد. مصرف بيش از حد و نادرست اين منابع و انرژيها باعث شرايط نابسامان محيط زيست، مانند تغييرات آب و هوا، شكستن لايه ازن، كاهش تنوع زيستي، افول شيلات، بروز مكرر سيل‌هاي ويرانگر و خشكسالي و ناپايداري روزافزون مي‌گردد. تهوية طبيعي با امكان جريان هوا از سقف، تهويه مطبوع از طريق پالايش شبانه و دميدن هوا از زير كف، كنترل نور و نظاير اينها، دستاوردها و اشكال نوآورانه‌اي هستند كه ضمن اعمال و رعايت آنها در برخي ساختمانها، توانسته‌اند انرژي و منابع طبيعي همچون گرما و نور، خورشيد، باد انرژي گرمايي زمين و آب باران را مورد استفاده قرار دهند. در اين ميان روشهاي مكانيكي گوناگوني نيز براي صرفه‌جويي در انرژي و سيستم‌هاي جديد توليد آن، كه حداقل تأثيرات ناسازگار با محيط را داشته باشند، به كار گرفته شده است.

صفحات فوتولتائيك، كلكتورهاي خورشيدي در جاهاي مختلف سطوح خارجي ساختمان نقش جمع‌آوري نور خورشيد و تبديل آنها به انرژي الكتريكي و ... را فراهم مي‌كنند. سيستم‌هاي سازه‌اي جديد از جمله P.C.F در جهت كاهش وزن مرده ساختمان و غيرقابل نفوذ كردن پوششهاي عايقكاري ساختمان به كار مي‌روند. پوشش سبز در ساختمان بام و جداره‌هاي آن باعث توليد اكسيژن كافي و خنك نگه داشتن و تهويه مطبوع مي‌گردد. سيستم مكانيكي جديدي، جهت جمع‌آوري آب باران و تصفيه دوباره آن و مصارف داخلي ساختمان نصب مي‌شود. شوترهايي در طبقات مختلف ساختمان تعبيه مي‌گردد كه زباله‌ها و مصالح از كار افتاده به مخازن بازيافت دوباره مواد ه هدايت مي‌كنند.

 

نتيجه:

در آخر باز به نقش بارز معماران و طراحان در بقاء محيط‌زيست و تداوم چرخة زيستي اشاره مي‌كنيم، چرا كه يك معمار نه‌تنها مسئول بهبود بخشيدن به ساختمانهاي خود و ديگران است بلكه مسئول بافت طبيعت و محيط زيست نيز هست.

 

 

منابع

 

1) Toward

a Suataining Architecture

By: Mc Donough

2) The

green Skyscrape By: Ken Yeang

 

3) توسعه شهري پايدار، دكتر سيد حسين بحريني

4) معماري پرش كيهاني- چارلز جنكنز- ترجمه: دكتر قباديان- داريوش ستارزاده.

5) طراحي اكولوژيك در معماري يا طراحي سبز، ترجمه: سيما زنگنه.

6) معماري پايدار- دكتر محمد‌رضا جودت.

 

 

عکس مقالات